دوست دارم عشق مامان
بالاخره دائی هادی هم عروسی کرد و رفت سر خونه و زندگی خودش امیدوارم که در کنار همسرش خوشبخت باشن. روز عروسی پسر ناز مامان دوباره از صبح تب کرد و تا فردای روز عروسی حالش خیلی بد بود کلی با هم تمرین کرده بودیم که برقصی اما نشد ولی با تمام بی حالیت نشسته بودی روی صندلی و دست می زدی. خدا رو شکر تبت قطع شده ولی سرفه های خیلی بدی میکنی که به تجویز مامان جون مدام بهت آبجوش و عسل میدم که امیدوارم به زودی خوب بشی و بتونی شب ها راحت بخوابی. ...
نویسنده :
زهرا
12:26